سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلم ترکید - حنا دختری در مزرعه

در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

 فرنوش  شنبه 83/11/17  ساعت 10:15 صبح  

دلم ترکید

salam

delam gerefte farda baiad bargardam daneshgah ah

aslan delam nemikhad bargardam

vaaaaaaaaaaaaay

felan dep zadam

ta bad ke sare hal basham bye

farnoosh


نظرات شما ()

فهرست


82192 :کل بازدید
75 :بازدید امروز

موضوعات وبلاگ


حضور و غیاب


یــــاهـو

لوگوی خودم


دلم ترکید - حنا دختری در مزرعه

جستجوی وبلاگ من


 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان




لینک دوستان


احسان
نوشی وجوجه هایش
من و ام اس
صاحبان زند
بیت
سیاوش
.: KSA :.

آوای آشنا


اشتراک


 

آرشیو


1383
تابستان 1384

طراح قالب